مطالب علمی- ورزشی- طنز

مطالب علمی- ورزشی- طنز


صمد نيكخواه بهرامي به عنوان كاپيتان تيم ملي بسكتبال ايران از بازيكناني است كه هميشه خودش را در بهترين سطح از آمادگي نگه مي دارد و بدون هيچ مشكلي براي باشگاه و تيم ملي اش به ميدان مي‌رود. صمد نيكخواه كه با حضور سرمربي جديد تيم ملي رهبري بسكتباليست‌هاي ايران را برعهده داشت توسط بچييروويچ نيز به عنوان بازيكني بزرگ معرفي شد. بازيكني كه در غرب‌آسيا رابط بين كادرفني و بازيكنان بود و عملكرد قابل قبولي به نمايش گذاشت. بازيكن شماره چهارده مهرام و تيم ملي ايران هيچ گاه خودش را وابسته به سمت و سويي نمي‌أاند و به همين دليل حرف‌هايش را مي‌زند. صمد اين روزها كه استراحت مي كند بازهم سخت مشغول است اما اينبار شرايطش فرق دارد. كاپيتان ايران درباره تيم ملي به نتايج جديد رسيده و به بي انگيزه بودن بازيكنان اشاره مي كند. از تبعيض مسوولان ورزشي انتقاد و از قانون هاي فدراسيون ابراز تعجب مي كند.

بازيكن پست دو و سه باشگاه مهرام دليل بي انگيزه بودن تيم ملي را حضور اجباري ملي پوشان در تيم دانست. مشروح گفت و گوي ايسنا با صمد نيكخواه بهرامي را در ادامه مي خوانيد.

روزهاي استراحت به خوبي مي‌گذرد؟

انقدر استراحت نداشتيم كه نمي‌دانم بايد اين روزها چه كار كنم.(با خنده)

پس از غرب‌آسيا با رسانه‌ها صحبت نكردي؟ وضعيت تيم ملي چطور بود؟

قرار بود استراحت كنيم. شرايط تيم ملي در رقابت‌هاي قهرماني غرب آسيا متفاوت بود. در بسكتبال پست‌هاي 4 و 5 اهميت بالايي دارند و در اين رقابت‌ها دو بازيكن نخست ايران در اين دو پست آسيب ديده بودند و به همين دليل تيم ملي از نظر روحي و رواني ضربه خورد. نمي‌خواهم بگويم كه تيم ملي به دنبال قهرماني نبود چرا كه به شخصه هميشه به قهرماني فكر مي‌كنم و دومي و سومي برايم قانع كننده نيست، اما شرايط به گونه‌اي رقم خورد كه تيم ملي متفاوت و از هر نظر دستش بسته شده بود. خود من از اين نتيجه راضي نيستم و فكر مي‌كنم مي‌توانستيم قهرمان شويم .

مشكل تيم ملي در اردن چه بود؟

با توجه به اينكه يك سال از آخرين بازي تيم ملي در يك تورنمنت بين‌المللي گذشته بود، بازيكنان از سيستم فكري براي عملكرد در رقابتي ملي خارج شده بودند و زمان زيادي نيز براي هماهنگي در اختيار نداشتند. با شرايطي كه هنوز از نظر فكري آماده بازي‌هاي بين‌المللي نبودند وارد غرب آسيا شدند. هميشه رقابت‌هاي غرب آسيا كه پيش از جام ملت‌ها برگزار مي‌شود براي ايران به عنوان بازي‌هاي تداركاتي بود و ما در اين مسابقه‌ها تازه شخصيت پيدا مي‌كرديم اما اينبار ديديد كه تيم ملي نتوانست فرصت آماده‌سازي اش را به دست آورد به همين دليل باخت و من راضي نيستم.

حريفان ايران با تركيب اصلي در رقابت ها شركت نكردند. آنها را چطور ديدي؟

بله. اردن و لبنان هم با تيم‌هاي اصلي‌شان نيامده بودند. اردن بازيكنان قدرتمندش را در رقابت‌ها شركت نداد و نتيجه هم نگرفت اما لبنان بازيكنان خوبي داشت. شايد علي محمود در اين تيم بازي نمي‌كرد اما گارد راس آن‌ها، بازيكن باشگاه شانفيل بود كه قهرمان ليگ لبنان شد. فادي الخطيب نيز براي آن‌ها به ميدان رفت.

اما لبنان تيم جواني بود.

لبنان يك سري بازيكنان جوان را از سال گذشته وارد تيم ملي كرد كه هم‌اكنون نيز بدون دغدغه از آن‌ها استفاده مي‌كند. اين‌ها توجيه باخت برابر لبنان نيست چرا كه ما مي‌توانستيم برنده باشيم اما شكست خورديم.

عملكرد بچيروويچ چطور بود؟

بچيروويچ در اردن نشان داد كه يك مربي باكلاس است. دانش و فهم بالايي دارد و مي‌داند كه چگونه بايد بازيكنانش را هدايت كند. نكته‌اي كه من را به سمت او جذب كرد، اين بود كه بر خلاف ماتيچ تجربه همكاري با بازيكنان بزرگ را داشت و از اينكه يك بسكتباليست خوب داشته باشد هيجان‌زده نمي‌شد. او شاگردان بزرگي داشته و از اينكه يكي از بازيكنانش سطح بالاتري نسبت به ديگران داشته باشد خودش را گم نمي‌كند. اگر در تيم مقابل يك بازيكن فوق‌العاده مي‌ديد روحيه‌اش را از دست نمي‌داد. اين حرف‌ها هم‌پيمانان ماتيچ در ايران را ناراحت مي‌كند اما اگر عملكرد بچيروويچ را ببينند متوجه سطح بالاي اين مربي اروپايي مي‌شوند.

آيا اين مربي كاري منحصر به فرد انجام داد؟

بچيروويچ يك كار بزرگ كرده كه جاي تقدير دارد اما مطمئنا شرايطش را سخت خواهد كرد. اين مربي به نظم اعتقاد دارد و اجازه نمي‌دهد بازيكنانش هر كاري در ميدان بكنند. اما ماتيچ در تيم ملي به يك سري از بازيكنان باج مي‌داد، حالا سخت است كه همين بازيكنان را وارد يك نظم تغيير ناپذير كرد. در زمان ترومن تيم ملي با همان نظمي كه در مجموعه‌اش داشت و بدون هيچ ستاره‌اي توانست قهرمان آسيا شود. تاثير همان اصول ترومن باعث شد دو سال بعد نيز قهرمان شويم اما پس از مدت‌ها و با حضور ماتيچ تيم هماهنگي‌اش را از دست داد و تبعات باج دادن اين مربي به بازيكنان وضعيت سال گذشته را ايجاد كرد. بچيروويچ اعتقاد به نظم دارد كه كاري بزرگ است و مطمئنا آينده‌اش را دشوار مي‌كند. درست كردن شيرازه از بين رفته بسيار سخت خواهد بود.

آيا بچيروويچ در عمل نيز به كار گروهي اعتقاد دارد؟

بله.اين مربي اروپايي به كار گروهي اعتقاد دارد. مي‌گويد حتي اگر يك سيستم تيمي زيبا انجام دهيد اما امتياز نياوريد بهتر از اين است كه يك پرتاب بي‌برنامه داشته باشيد و كسب امتياز كنيد. اين تفكر او نشان مي‌دهد كه سطح بالايي دارد و مي‌خواهد ايران را در مسير حرفه‌اي شدن حركت دهد.

پس به نظر شما موفق خواهد شد؟

كارش دشوار است. سطح او بالا است اما ابزاري كه بچيروويچ در ايران دارد با ابزاري كه او در اروپا داشت، متفاوت است. منظور من صددرصد نيروي انساني است. او مي‌خواهد بسكتبال ايران را با بسكتبال روز دنيا حركت دهد. بايد اين مسئله را اين گونه توضيح دهم كه بسكتبال ايران پتانسيل قهرماني در آسيا را دارد و هم‌اكنون نيز مي‌تواند تمام حريفانش را در منطقه شكست دهد اما بيش از آن نمي‌تواند حركت كند. با اين شرايط اگر بخواهيم سطح بسكتبال‌مان بالاتر برود و برابر حريفان مدعي حرفي براي گفتن داشته باشيم، بايد با شيوه‌اي كه بچيروويچ مد نظرش است، حركت كنيم. بسكتبال ايران عادت‌هاي غلطي دارد كه در كنار ضعف تكنيكي كار مربي را دشوار مي‌كند.

وضعيت بازيكنان جوان را در قهرماني غرب‌آسيا چطور ديدي؟

حسن‌زاده و جمشيدي در غرب آسيا به ميدان رفتند كه هر دوي آن‌ها را زير نظر گرفته بودم. حسن‌زاده فرصت بيشتري براي بازي داشت و فكر مي‌كنم با عملكرد خوبش جايگاه مناسبي در بين بازيكنان و كادر فني پيدا كرد. جمشيدي نيز با توجه به فرصتي كه داشت عملكرد قابل قبولي به نمايش گذاشت اما نكته اينجاست كه اين بازيكنان بايد خودشان جايگاه‌شان را بسازند. آنقدر بايد محكم باشند كه مربي به آن‌ها اعتماد كند. اين بازيكنان بايد با اين تفكر وارد ميدان شوند كه قصد دارند جا پاي بازيكنان بزرگي بگذارند. توقع از آن‌ها بالاست و به همين دليل بايد بيش از پيش تلاش كنند. اين بازيكنان براي اينكه ما را پشت سر بگذارند بايد بالاتر بروند. پر كردن جاي بازيكني چون اوشين ساهاكيان كار هر كسي نيست و به همين دليل جايگزين او بايد بسكتباليستي بزرگ باشد. در مجموع چيزي كه از جوانان ديدم خوب بود آن‌ها بااستعداد و آينده‌دار هستند اما به تلاش بيشتر، بيشتر و بيشتر نياز دارند.

يكي از مسائلي كه اين روزها ديده مي شود، بي انگيزگي ملي‌پوشان است. ديگر خبري از بسكتبال زيبا در تيم ملي نيست. با اين نظر موافقي؟

دقيقا. تيم ملي بد بازي مي‌كند و دلايل زيادي هم دارد. مهم‌ترين مسئله مشكل روحي رواني و بي‌انگيزه است. تيم ملي انگيزه‌اي ندارد و بازيكنانش زوري به ميدان مي‌روند. با گردن‌كلفتي كه نمي‌شود قهرمان شد. بايد بازيكناني به تيم ملي بيايند كه اشتياق دارند و مي‌خواهند مبارزه كنند. وقتي يك بچه گريه مي‌كند و به مدرسه نمي‌رود اگر به سرش بزني در كلاس درس مي‌نشيند اما در امتحان نمره‌اي بهتر از 10 نمي‌گيرد اما آن بچه‌اي كه انگيزه دارد و مي‌خواهد درس بخواند، از همان ابتدا و بدون هيچ مشكلي تا آخرين سطح علمي بالا مي‌رود. با زورگويي كه بازيكن نمي‌تواند براي تيم ملي بازي كند. چرا مي‌خواهيم به زور يك بازيكن را وارد تركيب كنيم؟ هم‌اكنون خيلي ‌ها نمي‌خواهند در تيم ملي باشند. يا مصدومند يا از نظر روحي آماده نيستند و يا دلشان استراحت مي‌خواهد، اما وقتي به اصرار وارد تيم مي‌شوند چون با دل نيامده‌اند، فقط بازي مي‌كنند. آن‌ها در زمين به دنبال از سر باز كردن مسئوليت‌ها هستند. صمد نيكخواه بهرامي مي‌آيد كه فقط آمده باشد.

چرا انگيزه وجود ندارد؟

ملي‌پوشان انگيزه‌اي ندارند. از نظر روحي، رواني و مالي تامين نمي‌شوند. انگيزه‌هاي دروني و بيروني‌شان كافي نيست. هم اكنون بازيكنان جوان به دنبال شهرت، معروفيت و مطرح شدن در بسكتبال هستند. اما با تجربه‌ها ديگر در اين فكر‌ها نيستند و نياز به تشويق‌هاي ديگر دارند. واقعا خجالت مي‌كشم وقتي مردم در خيابان از من مي‌پرسند كه به تيم ملي مي‌روي چقدر مي‌گيري؟من در پاسخ مي‌گويم 200 دلار و اگر آقايان لطف كنند 250 دلار. اين مسائل تبعيض ورزش ايران است. من با فدراسيون كاري ندارم، بحث من با فدراسيون كاملا جدا است. فوتبال ما ازبكستان را با ناداوري مي‌برد 8 تا 10 هزار دلار پاداش مي‌گيرد اما ما قهرمان هم كه مي‌شويم هيچ اتفاقي نمي‌افتد. نمي‌گويم همانند فوتبال باشيم اما بايد يك نسبت منطقي وجود داشته باشد. واقعا انصاف است كه پاداش يك قهرمان بسكتبال 100 دلار باشد؟ با اين شرايط انتظار هم داريد با عشق و علاقه وارد تيم ملي شويم؟

سامان ويسي سال گذشته براي همين تيم ملي به ميدان رفت و آسيب ديد. يك فصل درآمدزايش را از دست داد و خرج زيادي براي مسائل پزشكي‌اش كرد. اين اتفاقات براي 200 دلار افتاد اما حالا اگر او احتياج داشته باشد، كسي به او كمك مي‌كند؟ تنها لطفي كه به او كرديم احوال‌پرسي بود. من همانند سامان آسيب ديدم. مي‌دانم سامان چه حالي دارد، اما شانس آوردم كه مهرام با من طبق شروطي كه داشت قرارداد بست و من به مشكل نخوردم، اما سامان همه چيزش را از دست داد. حالا چه انگيزه‌اي دارد؟ مهدي، آفاق و من، سامان را مي‌بينيم و مي‌ترسيم چرا كه اين آسيب ديدگي دقيقا در كنار گوش ما قرار دارد و مي‌تواند يك فصل از زندگي ما را بگيرد. بازيكن آسيب ديده براي باشگاهش به ميدان مي‌رود چون پول مي‌گيرد حمايت مي‌شود، دستش خون بيايد 10 نفر در باشگاه از او مي‌پرسند چه اتفاقي افتاده است.

باور كنيد ما هم ملي‌پوش هستيم، تعصب و غيرت داريم، اما نبايد به دليل مسائل غير فني ما را فدا كنند. واقعا هر چيزي حدي دارد. 10 روز از زن و بچه جدايم كرده‌اند و به رقابت‌ها بردند براي 200 دلار حاضرم 500 دلار بدهم و آن‌روزها در كنار خانواده‌ام باشم. با اين شرايط كه ملي‌پوشان زحمت هم مي‌كشند، در نهايت سهميه ملي هم مي‌شوند تا در قراردادهاي باشگاهي نيز به مشكل بخورند. تاكيد مي‌كنم مسئولان فدراسيون، باشگاه‌ها، بازيكنان و رسانه‌ها اگر اين مسائل را انكار كنند تنها سر خودشان را كلاه گذاشته‌اند.

حضور در تيم ملي براي خيلي ها كابوس شده است

80 درصد از ملي‌پوشان آرزو دارند كه به تيم ملي دعوت نشوند. زماني بود كه يك هفته قبل از انتخابي تيم ملي انگيزه داشتيم و مي‌خواستيم بدانيم چه كسي وارد تيم شده اما حالا نصف بازيكنان استرس دارند كه نكند به تيم ملي دعوت شده باشند.

سهيمه بندي بازيكنان نيز در فصل قبل اعتراض هايي درپي داشت.

بله. مشكلات ديگري نيز درباره سهميه‌ها وجود دارد. يك بازيكن در سهميه الف قرار مي‌گيرد اما در تيم ملي نيست. يعني چه؟‌ كجاي اين قانون منصفانه است؟ قانون تعريف دارد و بايد تعادل در بين دو طرف ايجاد شود، اما يك بازيكن در سهميه الف است و در تيم ملي نيست و در باشگاه به مشكل برمي‌خورد. به همين دليل مجبور مي‌شود در باشگاهي پايين‌تر بازي كند و افت كند. اگر بازيكني سطح بالايي دارد و در سهميه الف قرار مي‌گيرد چرا در تيم ملي بازي نمي‌كند؟ چرا در اردن از او استفاده نمي‌كنيد و سهميه ملي‌اش مي‌كنيد تا در باشگاه به مشكل بخورد؟ اين بازيكنان پسرخاله و پسرعمه من نيستند كه از آن‌ها حمايت كنم، اما با اين وضعيت از بين خواهند رفت. به طور مثال سامان ويسي به تيم ملي دعوت مي‌شود و فردا به دليل اينكه بازيكن خوبي است سهميه ملي محسوب مي‌شود اما همين بازيكن براي تيم ملي آسيب ديد و در باشگاه به مشكل خواهد خورد. يا بازيكنان ديگري هستند كه به عنوان بازيكنان سهميه الف انتخاب مي‌شوند اما در تيم ملي نيستند. بابك نظافت، ايمان زندي، امير اميني،‌پويا تاجيك، اگر سطح بالايي دارند چرا در تيم ملي استفاده نمي‌شوند اما سهميه‌شان مي‌كنيم؟

يك مثال ديگر مي‌زنم مجيد قاسم‌زاده در سهميه الف نبود اما بازيكن خوبي است. مطمئن باشيد نمي‌خواهد در تيم ملي باشد. اگر وارد سهميه الف شود بايد وارد تيمي كوچك‌تر شود كه امكانات ندارد و به همين دليل ضربه خواهد خورد. مثال ديگري مي‌زنم؛ علي دورقي قبل از ايجاد اين قوانين جزو بازيكنان فعال در تيم ملي بود و در گوانگ‌جو نيز به ميدان رفت. بازيكن خوبي بود اما وقتي كه اين قانون‌ها به وجود آمد و به عنوان سهميه ملي شناخته شد در تيم‌هايي مثل كاشان و حفاري به ميدان رفت كه حالا باور نمي‌كنيد اين همان علي دورقي است. نبايد اين كارها را بكنيم. آنچه داريم را حفظ كنيم و بعدا به آن‌ها چيزي اضافه كنيم. ايجاد اين قانون‌ها با بهانه ساخت بازيكن منطقي نيست.

البته مربيان براي فصل آينده جلسه‌اي برگزار كردند تا شرايط بهتر شود.

اين نشست بر اساس منافع شخصي مربيان است. يك مربي تيمش پول ندارد و به گونه‌اي برنامه‌ريزي مي‌كند تا چند بازيكن خوب سهميه و توسط باشگاه‌هاي بزرگ جذب شوند و پس از او اين مربي از فرصت استفاده كرده و بازيكنان خوب را با قيمت‌هاي پايين بگيرد. كجاي اين قانون انصاف است؟

با اين شرايط چرا بازيكنان اقدامي براي نفوذ در اين تاثيرات انجام نمي دهند؟

طي نامه‌اي از آقاي مشحون درخواست كرديم تا نظر بازيكنان نيز دخيل شود. او نيز قول داد كه مطمئنا منافع ما نيز در نظر گرفته خواهد شد و از نظر ما نيز استفاده مي‌كند، اما هيچ اقدامي انجام نداد. كار به قانون ندارم، فلسفه اين قانون‌ها اشتباه و ضربه زننده است. بازيكنان يك سري كارگر هستند و به اين دليل كه مجبورند بازي كنند، بله قربان‌گو شده‌اند. واقعا همانند كارگرهاي ساختمان شده‌ايم و تنها مي گوييم چشم.

درباره اين تصميم‌ها با مسوولان صحبت كرده‌اي؟

از مسئولين كه مي‌پرسيم اين سهميه‌ها براي چيست مي‌گويند، به اين دليل كه اگر بازيكني ملي خواست براي 20 يا 30 ميليون بيشتر به تيمي كه در آن نيمكت‌نشين مي‌شود، بپيوندد، جلوي او رابگيريم. اما من مي‌گويم بازيكني كه از نظر فرهنگ و شعور آنقدر پايين است كه براي 20 يا 30 ميليون به تيمي برود كه نيمكت‌نشين مي‌شود، جايش در تيم ملي نيست. بازيكني كه اينقدر خنگ است، به درد تيم نمي‌خورد. تيم ملي جاي نخبه‌ها و افراد باهوش است. نكته ديگر اين است كه كدام باشگاه پول 10 ملي‌پوش را دارد؟ باشگاه خوب‌شان مهرام است كه در آستانه منحل شدن قرار دارد.

پس اين برنامه ها و نشست ها به چه دليل است؟

در حال گول زدن خودمان هستيم تا از مسائل اصلي دور شويم. اين جلسه‌ها و نشست‌ها برگزار مي‌شود تا ذهن جامعه از مسائل اصلي منحرف شود.


دلت خيلي پر است. اجازه بده از اين مسايل دور شويم. از مهرام چه خبر؟

همه چيز تعطيل است. قهرمان هم كه شديم يك تشكر خشك و خالي از ما نكردند. تا كنون نيز 40 درصد از قراردادهايمان را گرفته‌ايم. حرفي نداريم و از مهرام تشكر مي‌كنم كه از ما حمايت كرده، اما تمامي تيم‌ها قراردادهايشان را پرداخت كرده‌اند و به بازيكنان‌شان پاداش هم داده‌اند، اما ما تنها 40 درصد با خواهش و منت گرفتيم. قبول مي‌كنم مهرام مشكل دارد و ما نيز نمك‌نشناس نيستيم.

وضعيت مهرام براي باشگاه هاي آسيا چطور است؟

فعلا وضعيت اين تيم براي باشگاه‌ها آسيا نيز مشخص نيست. نمي‌دانيم كدام بازيكن هست و كدام بازيكن نيست و خارجي‌هايمان چه كساني هستند.

فصل قبل با توجه به شرايطي كه وجود داشت در مهرام ماندي. آيا اين فصل هم اينگونه تصميم خواهي گرفت؟

فصل گذشته براي ماندن مهرام تلاش و دينم را ادا كردم، اما اگر اين فصل شرايط همانند قبل باشد، نمي‌توانم بمانم. اميدوارم هرچه زودتر وضعيت مهرام نيز مشخص شود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد حسین لشگری ׀ تاریخ: دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , mohammad.jordan.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com