مطالب علمی- ورزشی- طنز

مطالب علمی- ورزشی- طنز


 

نايب رييس فدراسيون فوتبال پشت ميزش در طبقه چهارم فدراسيون نشسته و آماده گفت و گويي است که از قبل با او هماهنگ کرده ايم . محور گفت و گو اما به سمتي مي رود که بيشتر جنبه مباحثه و بحث و تبادل نظر را به خود مي گيرد تا اينکه يک پرسش و پاسخ باشد. اين را از همان سئوال اول مي شد فهميد که او پاسخ مان را با يک سئوال ديگر داد.سيد محمد هادي آيت اللهي به عنوان رييس ستاد تخلقات حرفه اي فوتبال ، ريشه اي به ماجرا نگاه مي کند و در يک جمله خيال ما و خودش را راحت مي کند« اگر نگهبان از مالي که به او سپرده اند خوب نگهباني نکند ديگران آن را مي برند. ما در مديريت باشگاههايمان تخصص را رعايت نمي کنيم و اين ريشه همه دردهاست» . در اين بحث رحيمي مديرعامل سپاهان هم که در اتاق حضور داشت وارد بحث شد که نکات جالبي را مطرح کرد.گفت و گوي تفصيلي يا ميزگرد با اين دو را بخوانيد.

*انتشار ليست متخلفين فوتبال سر وصداي زيادي ايجاد کرد. ما مي خواهيم سئوالاتمان را در مورد چگونگي بررسي اين موضوع و اين که کدام نهاد حکم صادر کند و چه مرجعي مجري حکم باشد آغاز کنيم.

ببينيد من به ليست مذکور و اينکه چگونه منتشر شد ورود نمي کنم اما از شما مي پرسم آيا نبايد با ناپاکي در فوتبال مبارزه کرد؟

*چرا. ما هم مدافع مبارزه با ناپاکي هستيم اما چگونگي آن، موازي کاري با مراجع قضايي و آنچه ما در رفتارهاي فدراسيون مي بينيم بحثي است که جاي تامل دارد.

تمام آنهايي که نامشان در اين ليست آمده شاکي خصوصي دارند.

*به چه جرمي؟

اخاذي، کلاهبرداري و مالباختگي.اينها عناويني است که ما در نامه اي که به هيئت ها داده ايم هم آمده است.(نامه اي که ليست مذکورضميمه آن است را به ما نشان مي دهد و البته ليست را با وجود انتشار از سوي رسانه ها همچنان محرمانه مي داند)

*اتفاقا" ما هم دنبال همين هستيم. آنچه در محافل مطرح شده اين است که افراد را به جرم دلالي ممنوع الفعاليت کرده اند. اين در حالي است که دلالي به معناي واقعي کلمه يعني واسطه گري صادقانه امري قانوني و شغلي است که در قانون تجارت آمده و بر اساس اصل 28 قانون اساسي که مي گويد«هر کس حق دارد شغلي را که بدان مايل است و مخالف اسلام و مصالح عمومي و حقوق ديگران نيست برگزيند.» انتخاب اين شغل جرم نيست.

خوشبختانه من شما را سالهاست مي شناسم و شما هم مرا مي شناسيد. تسلط تان بر مباحث قانوني و حقوقي هم مي تواند در اين بحث راهگشا باشد. بله من هم معتقدم دلالي يک شغل محترم است که در ادبيات فوتبال ما به گونه اي ديگر به کار رفته و اين مغاير با قانون است. شما خودتان مفاد قانون را مي دانيد. ما بحث مان با دلالي نيست و به اين که فلان فرد فلان بازيکن را جابجا کند و درصدي هم گرفته باشد ورود نکرده ايم.ما با پرونده هايي روبرو هستيم که طرف به فلان فرد قول داده که او را به فلان تيم مي برد از او 30 ميليون هم گرفته اما نبرده.

*خب اين مي شود کلاهبرداري. چه کسي گفته فدراسيون فوتبال بايد با کلاهبرداري مقابله کند؟ کلاهبرداري يک عنوان مجرمانه است که در قانون مجازات اسلامي هم آمده و تعزيز و مجازاتش هم مشخص است. اتفاقا اگر اجازه مي داديد کار از طريق قانوني پيش برود و مال باخته مي رفت دردادگاه شکايت مي کرد رويه کار هم بهتر بود. الان شما گفته ايد اين نفرات ممنوع الکار هستند. چگونه مي خواهيد اين حرف شما اجرايي شود؟ مدير فلان باشگاه شبانه با همين افراد مذاکره مي کند و همين ها هم کار را در دست دارند و تيم مي بندند. اما اگر از طريق دادگاه پيش مي رفت اولا حق دفاع براي اين افرادي که در ليست آمده محفوظ بود چون در مملکت ما قاتل هم حق دفاع دارد چه برسد به بحث کلاهبرداري. اگر محکوم شد طرف دوسال مي رود زندان. دو برابر پول را هم به حساب دولت واريز مي کند و اصل پول مالباخته هم برمي گردد. اينجوري آيا ضريب اطمينان کار بيشتر نيست؟

(عليرضا رحيمي مديرعامل سپاهان وارد بحث مي شود) بحث بسيار درستي است و من اين را تاييد مي کنم. قانون را بايد جوري وضع کرد که ضمانت اجرايي داشته باشد و بشود از آن سود جست وگرنه انتشار يک ليست که فايده اي نداردو کار را بدتر هم مي کند چون ديگران مي بينند آنها که اسمشان در اين ليست هست و همچنان هم فعال هستند مي گويند چرا ما نکنيم.

*جناب رحيمي؛ باشگاههاي ما همه ثبت تجاري شده اند ،سر درب آنها هم تابلو زده اند شرکت مثلا استقلال يا پرسپوليس پس بايد تابع قانون تجارت باشند. قانون تجارت در ماده 335 و336خود به بحث دلالي اشاره دارد و آن را به عنوان يک شغل تعريف مي کند و مي گويد دلال مي تواند در رشته هاي مختلف دلالي نمايد. پس دلالي جرم نيست يک شغل است. ما سازو کار خرابي داريم که يک شغلي که از نظر قانون محترم است را اينگونه در اذهان جا انداخته ايم.

آيت اللهي: البته در اين بين بحث ايجنت هاي رسمي هم مطرح است. آنها دارند کار مي کنند و ماليات مي دهند اما ديگراني رشته کار را غير قانوني به دست گرفته اند.

*تا آنجا که ما ياد داريم هيئت رييسه فيفا به پيشنهاد کميته وضعيت بازيکنان از اکتبر سال 2011در لواي قاعده کلي « فوتبال براي همه» تصويب کرد که هر بازيکني مي تواند مدير برنامه اش رااز بين افرادي که دوست دارد انتخاب کند و اين فرد لزوما" نبايد ايجنت رسمي باشد. اين را مي توانيد با سرچ جمله« دلالي در فوتبال رسمي شد» در گوگل هم ببينيد.در آيين نامه نقل و انتقالات ايران ذيل ماده 7فعاليت افراد غير از ايجنت هاي رسمي ها ممنوع شده.نوشته ايد براي مبارزه با نفوذ دلال اين ماده را وضع کرده ايد. اين با قانون تجارت مغاير است.

رحيمي: من گفتم اگر بستر کار فراهم باشد هيچگاه به اين مشکلات نمي رسيم.اگر خشت اول هم خراب و کج باشد ايجنت و غير ايجنت ندارد.همه خلافکار مي شوند.

آيت اللهي: درست است اما من به جواب سئوالم نرسيدم که تکليف ايجنت ها چه مي شود؟

*آقاي آيت اللهي الان مدير برنامه کريم انصاري فرد کيست؟ مذاکرات سيد جلال با پرسپوليس را چه کسي مديريت کرد؟ غير از اين بود که برادرهايشان آن ها را همراهي و راهنمايي مي کنند؟ حالا شايد با ايجنت هم قرارداد داشته باشند.علي دايي به عنوان سمبل فوتبال ايران که در اروپا هم حضور داشته اختيار تام به بهمن دهقان داده که از دوستان خوب ما هم هست.پس مي بينيد که غير ايجنت ها را خود شما هم قبول داريد.مهم اعتماد بازيکن و مربي به طرف مقابل اعم از دوست وبرادر و ...است. آيا آنها از اعتماد به اين برادر خود يا مثلا آقاي دهقان ضرر کرده اند؟ آيا اين افراد ايجنت رسمي بوده اند؟ من يک مثال ساده و عاميانه مي زنم. شما مي خواهيد براي امري حقوقي به دادگاه مراجعه کنيد و نيازمند تنظيم دادخواست هستيد. مقابل دادگاه افرادي نشسته اند که عريضه نويس هستند و خيلي از آنها هم تحصيلات حقوقي ندارند. آن طرف تر هم مثلا دفتر فلان وکيل است. شما مختاريد برويد پيش عريضه نويس يا برويد دفتر وکالت آن وکيل. قطعا" ضريب اطمينان صحت دادخواست وکيل از عريضه نويس بيشتر است اما شما خودتان تصميم گيرنده ايد و اگر دادخواست تنظيمي عريضه نويس ايراد حقوقي داشت دوباره ناچاريد برگرديد و برويد تا وکيل آن را تنظيم کند و هزينه مجددي بپردازيد. فيفا مي گويد ما آدم هاي خبره داريم که نامشان « ايجنت» است. حالا شما مي رويد پيش فلان فرد ناگاه به مقررات اگر فردا در بحث قرارداد و مطالبات و ... به مشکل خورديد آيا آن فرد عادي مي تواند با تسلط بر قانون از شما دفاع کند؟ اين بحث روشن ماجراست.

آيت اللهي:اين هم يک حرف قابل تاملي است.من اول بحث گفتم که در نگاه و باور عاميانه دلالي بد جا افتاده. اينجا ما با آدم هايي طرف مي شويم که مثلا گفته اند اگر فلان بازيکن را نگيريد ما در روزنامه عليه شما مي نويسيم. حساب اينها با خبرنگاران محترم و سالم جداست.اينها در لباس خبرنگاري يا هر شغل ديگري تهديد و اخاذي کرده اند. من که گفتم کاري به اين که فلان فرد واسطه انتقال فلان بازيکن شده و درصدي معقول هم گرفته نداريم. فلان عضو هيئت مديره فلان باشگاه هم اگر براي تيم خودش اسپانسر بگيرد درصدي را به عنوان پورسانت مي گيرد. اين در همه جا هست.من به جنبه منفي ماجرا کار دارم و از امروز هم از همه دوستان مي خواهم واژه دلالي را خراب نکنند. اينهايي که فوتبال را به سمت تباهي و ناپاکي مي برند کلاهبردار و اخاذ هستند.

رحيمي: شما بحث خوبي را شروع کرده ايد. من با همه اين ها موافقم اما يک سئوال دارم. چرا اين مسائل و همين اخاذي ها وارد فوتبال شده؟

آيت اللهي: چون پول وارد فوتبال شد. ما يک روز از روي بند کفش مارک بوسنيچ با گل خداداد رفتيم جام جهاني. از آن روز ببينيد چه پول هايي به فوتبال آمد و چگونه مديريت شد.مديراني آورديم که فوتبال را نمي شناختند و تورمي ايجاد کردند که حالا حالا نمي شود آن را اصلاح کرد.

* احسنت. من مي خواستم به همين نقطه برسم.«مديريت». قبل از آن بازهم مي گويم آقاي آيت اللهي، مشکل من با مجرم بودن اين افراد نيست. هرکس خربزه خورد پاي لرزش مي ايستد.مي گويم اين اخاذي و کلاهبرداري که شما مي گوييد انجام شده مرجع رسيدگي دارد. چه کسي گفته فدراسيون حکم بدهد؟ اصلا چه حکمي بدهد؟ من مي گويم اينها کلاهبرداري کرده اند اخاذي کرده اند، خب شاکي برود دادگاه. اصلا با قوه قضاييه هماهنگ کنيد مثل خيلي از جرايم خاص براي رسيدگي به کلاهبرداري در فوتبال ،در دادگاهها، شعبه ويژه تعريف شود. طرف برود، حرفها و مدارک شاکي را بشنود و ببيند بعد اگر محکوم شد حسابش قانون و قوه قضاييه است. شما اينجا نشسته ايد کاري کنيد که فوتبال رشد کند وگرنه ايجاد فضاي امنيتي در فوتبال که سودي ندارد. بايد چسبيد به متن فوتبال و اين حاشيه ها را به قانون سپرد. فلان مربي با پول گرفتن از بازيکن او را جذب کرده اين مي شود رشوه . دادگاه مجازاتش کند. نه اين که يک ليست از حروف الفبا بدهيد که الف و ب و ج و د ممنوع الکار هستند.بعد هم از ليگ برتر مي روند ليگ يک که بهشت آنهاست.سه چهار سال است منشور به فوتبال آمده چه سودي داشته؟ ناپاکي ها کمتر شده؟ ما داريم آشغال ها را مي فرستيم زير فرش!بعد مي گوييد افراد مرتبط با فوتبال به مراجع قضايي خارج از حوزه فوتبال مراجعه نکنند. اين در تضاد با قانون اساسي است که تظلم خواهي و مراجعه افراد به دادگاه را يک حق عمومي مي داند. اين موازي کاري با نهادهاي قضايي است.

ببينيد دزدي مفهوم و معنايش معلوم است. يعني ربودن مال عير به صورت پنهاني.اينجا فقط فرد سارق مقصر است. اخاذي و زورگيري هم بردن مال غير با تهديد و اکراه است که اگر مالباخته نيامد خبر بدهد معلوم است ضعف هايي دارد. رشوه و باج اما فرق مي کند. هر دو طرف مقصرند. مديري که باج مي دهد، مديري که از ترس جايگاهش به ديگران اجازه مي دهد به او بازيکن قالب کنند ، اين مدير هم به اندازه هماني که بازيکن به درد نخور قالب کرده مقصر است.چه کسي او را تنبيه و منشوري مي کند؟

الان سرهنگ جعفري مديرعامل فجر اينجا بود . در حضور خود ما يک نفر با او تماس گرفت و بازيکني را معرفي کرد. او گفت که بگوييد بيايد آقاي ياوري او را ببيند. اگرتاييد شد بعد در مورد مسائل مالي حرف مي زنيم. من الان فيلم يک بازيکن خارجي را به آقاي رحيمي يا عابديني که فوتبالي هستند نشان بدهم و بگويم با اين قرارداد ببنديد نمي بندند. چون فوتبالي هستند و مي گويند بازيکن بايد بيايد ، تست پزشکي و فني انجام دهد بعد قرارداد مي بنديم اما مدير هم داريم که از روي کاريکاتور مي شود به او بازيکن معرفي کرد و قرارداد بست.

رحيمي: اصل بحث همين است.اين خلاصه همه مشکلات است. اگر مدير و مربي قوي باشند نياز ندارند باج بدهند يا فريب بخورند. حالا متاسفانه من بايد بروم جايي کار دارم و گرنه اين بحث ها مي تواند خروجي خوبي داشته باشد( خذاحافظي مي کند)

آيت اللهي:در باب مراجعه به دادگاه ما يکسري پرونده ها را داده ايم دادگاه اما پيشنهادي شما جالب است و آنها را مکتوب بدهيد بررسي و استفاده مي کنيم. اما در باب مديريت اگر نگهبان، از مالي که به او سپرده اند خوب نگهباني نکند ديگران آن را مي برند. عاميانه اش مي شود« مال خود را مواظب باش، همسايه ات را دزد نکن»ما در مديريت باشگاههايمان تخصص را رعايت نمي کنيم و اين ريشه همه دردهاست. شما نگاه کنيد ما براي بازيکن يا شناخت قبلي از او داريم يا تست مي گيريم. مربي هم بايد مدرکA داشته باشد اما اصل زنجيره که مديريت است بدون هيچ تخصصي وارد باشگاه مي شود و براي بقاي صندلي يا کسب شهرت در دام اخاذها مي افتد يا از سر ناآگاهي در اين دام گرفتار مي شود. اگر مدير باشگاه فوتبال را بشناسد هيچگاه نمي رود بازيکن ميلياردي براي يکسال بگيرد. مي رود با اين يک ميليارد يک آکادمي مدرن ايجاد مي کند که تا ساليان سال از او به يادگار بماند و باشگاه را از حيث بازيکن تغذيه نمايد.مديري که فوتبال را بشناسد گرفتار کساني نمي شود که کلاغ را جاي طوطي به او بفروشند بدون آن که پرهايش را رنگ کنند.

در باره پول هايي که از طريق اخاذي يا تبليغ براي بازيکن و مربي و رپرتاژ بعضا هزينه مي شود هم بايد گفت باز به دليل کم تواني آن مربي و بازيکن است که اين شرايط پيش مي آيد. من کليت جامعه رسانه اي را سالم مي دانم اما نمي شود گفت همه آنها پاک هستند يا در عبارت صحيح تر کساني به نام خبرنگار و در اصل به عنوان خبرنگارنما خود را وارد اين کار کرده و حيثيت ديگران را هم لکه دار کرده اند. از شما مي پرسم آيا ممکن است علي کريمي يا علي دايي براي چاپ يک مصاحبه يا مطلب در مورد خودش به کسي پول بدهد؟ حتي شايد رسانه ها براي مصاحبه اختصاصي با اين ها حاضرباشند پول هم بدهند. درستش هم همين است. اينها آنقدر توان فني دارند که نياز به تبليغات نداشته باشند.اگر رسانه ها را مثال مي زنم دليلي براي برجسته کردن تخلف عده اي از اعضاي آن نيست و فقط مثال مي زنم زيرا خارج از رسانه ها هم افرادي هستند که در ليست قرار دارند.

*گفتيد خبرنگار نما. اين پسوند نما را مدتهاست براي برخي از حاضران در ورزشگاه هم به کار مي بريم و مي گوييم تماشاگر نما. اين شايد يک سئوال انحرافي و خارج از بحث ما باشد اما شما با واژه تماشاگرنما موافقيد؟

اصلا و ابدا". ما اگر رسالت تربيتي خود را در همه سطوح جامعه درست پياده کنيم نيازي به خط کشي فرضي نداريم که بگوييم تماشگر اينها هستند و تماشاگرنما اين ها. اين هايي که در ورزشگاه مي بينيم همان بچه هايي هستند که در خيابان و کوچه مي بينيم. فکر مي کنيد ادبيات ها آنجا فرق مي کند؟ براي اينکه خودمان را تبرئه کنيم مي گوييم تماشاگر نما. همين تماشگرها اگر خوب شعار دادند مي شوند يار دوازدهم ، اگر فحاشي کرد مي شود تماشاگرنما.ما بايد ريشه اي به مسئله نگاه کنيم. شما نگاه کنيد سن افرادي که به ورزشگاه مي روند نسبت به گذشته خيلي کم شده. مسن ترها کمتر به ورزشگاه مي آيند. نوجوان احساسي هم هر حرف و عملي از او سر مي زند و افسوس که همان حرف ها هم گاهي اوقات مي شود متر تصميم گيري مديران.نوجوان 15ساله حالا يا خط گرفته يا نگرفته مي گويد« مربي حياکن» فردا مدير عامل براي اينکه اين شعارها به خود او نرسد مربي را «رها» مي کند.خريدهاي فصل نقل و انتقالات عموما" بر اساس راضي کردن دل سکوها و سکو نشين هاست.

*برگرديم به بحث مديريت.خب اين مشکل مديريتي درد ديرينه ماست. چه مي شود کرد؟

ما الان داريم يکسري قوانيني وضع مي کنيم که مديران باشگاهها همين طور يک شبه از فلان سمت غير ورزشي و بيگانه با اتمسفر فوتبال وارد نشوند.

*اين يعني تقابل با دولت.فلان مقام دولتي فلان مدير صنعتي را منصوب کند و شما نپذيريد کشمکش فدراسيون و دولت اوج مي گيرد.

من نگفتم نپذيريم. ما مي خواهيم مديران از قبل معرفي شوند بيايند يک دوره فشرده مديريت فوتبال ببينند تا بدانند در اين فضا چه خبراست. نه اينکه امروز بروند پشت ميز مديريت و چون با فضا بيگانه هستند همه چيز را کن فيکون کنند و بروندو بعد از خودشان تازه آوار زلزله ها بماند. ما از اين ولخرجي ها در گذشته هم ديده ايم. پورا و کشاورز و بانک تجارت و... کجا هستند؟ تو اگر ستاره ساختي و هنر داشتي که بمب بسازي مديريت کرده اي نه اينکه بمب بترکاني و چهارشنبه سوري راه بياندازي و ترقه باران کني. اين را که هر کس که پول داشته باشد مي تواند انجام دهد. ادعاي مديريت داري بيا بازيکن بساز بگو فلان باشگاه که مدير آن هستم 5ملي پوش نوجوان، 6جوان ، 7تا اميد دارد. اين مي شود مديريت. ما اما با سيستم کنوني و مديريت هاي روزمره به جايي مي رسيم که براي همه معلوم است.

*به کجا مي رسيم؟

به يک ويراني مطلق. البته بايد قدردان مديران ولخرج بود. چون آنها سير اين ويراني را سرعت مي بخشند و اين بنا را زودتر نابود مي کنند. به هر حال براي ساختن بايد ابتدا ويران کرد( خنده) فارغ از شوخي ولي ببينيد پول در فوتبال دارد ته مي کشد. امسال چند تيم خاص پول دارند. برخي ديگر از تيم ها اگر سقف قرارداد هم نبود نمي توانستند به مبلغ سقف برسند. سال به سال دايره پولدارها تنگ تر مي شود و بالاخره ناچارند بروند سازندگي. يک رويه اي عبدالله ويسي در صبا ايجاد کرد که حالا خيلي ها دارند از آن تبعيت مي کنند و فهميدند بدون اسم ها هم مي شود موفق شد.

*يعني مي شود چند سال ديگر فوتبال ما را به دو دوره تاريخي قبل از « انقلاب ويسي» و بعد از « انقلاب ويسي» تقسيم کرد.

باور کنيد همين مي شود. مگر رنسانس مايلي کهن در فوتبال ملي ما ماندگار نشد. بعد از او چه کسي جرات کرد به فرهاد مجيدي 19ساله و داريوش يزداني 16ساله ميدان بدهد؟ اينها خواهي نخواهي ماندگارند.

*اين فوتبال دولتي است و مديرانش هم انتصابي. هميشه اين معضل وجود داشته. ما براي رهايي از اين عزل و نصب ها چاره اي داريم که البته ايجاد تنش با دولت هم ننمايد؟

ببينيد فيفا روي خصوصي سازي اصراري ندارد اما روي تجاري سازي پافشاري مي کند. مي دانيد چرا؟ چون تجاري سازي زيربناي کامل و مجکمي براي خصوصي سازي است. حالا گام اول تجاري سازي چيست؟ رهايي از تزريق پول از بيرون به بدنه فوتبال و درآمدزا کردن فوتبال.يعني فوتبال خودش خرج خودش را در بياورد. تو برو جوان 17ساله جذب کن ، ميلياردي به اروپا بفروش بعد بيا با پولش پز بده. اين مي شود مديريت و پز دادن هم دارد.

*به عبارت ديگر مثبت کردن تراز مالي باشگاه از طريق خود فوتبال.

دقيقا". تو اگر يک هيئت مديره داشتي که براي درآمدزايي برنامه داشته باشد آن هيئت مديره هيچگاه زير بار مدير بمب و ترقه و هياهو و جنجال نمي رود. من اين عبارات را که به کار مي برم برگرفته از ادبيات امروز فوتبال ماست و منظورم هيچ شخص حقيقي و حقوقي نيست.کلي حرف مي زنم. آن هيئت مديره مي رود مديري را مي آورد که اولا فوتبال را بشناسد بعد اهداف مجموعه و کابينه مديريني را دنبال کند. اينجا اما سرنا را از سر گشادش مي دميم. اول مديرعامل انتخاب مي شود بعد هيئت مديره! فيفا مي گويد تو به درآمدزايي برس حالا مالک باشگاه دولت هم بود بود.مگر شيوخ و سردمداران دولتي اعراب مالک اغلب باشگاهها نيستند؟

*اما قبول کنيد اينجا خيلي از راههاي درآمدزايي مسدود است. کپي رايت نداريم پس فروش البسه تعطيل و مي شود پيراهن استقلال و پرسپوليس را از منيريه 5هزار توان خريد. حق پخش تلويزيوني هم که قصه اش را همه مي دانيم.مي ماند ترانسفر بازيکن و فروش فضاهاي پيراهن. بقيه امور باشگاههاي حرفه اي دنيا هم که حرفشان را نزنيم بهتر است.

قبول دارم.اما بايد از يک جايي شروع کرد. چرا همين ترانسفر بازيکن هم که شدني است را ناديده مي گيرند. همين آقايان فتح الله زاده و عابديني مگر ده سال قبل از اين راه کلي براي باشگاهها درآمدزايي نمي کردند. امروز که آنها باتجربه تر هستند.چرا در باشگاهها مسير برعکس شده و به جاي جذب جوان جوياي نامي مثل مهدوي کيا و پرورش او و بعد ترانسفرش با قيمت ميلياردي آن روز، مي رويم بازيکن مسن ميلياردي مي آوريم.تاکيد مي کنم حرفهايکم را به يک باشگاه و مدير خاص ربط ندهيد. من کلي حرف مي زنم.

*اين را در برنامه نداشتن مثلا دوباشگاه بزرگ ما مي دانيد؟

گفتم من به بحث باشگاهها و برنامه شان ورود نمي کنم اما به عنوان يک عضو از اين فوتبال، به عنوان يک هوادار مي پرسم چرا در اين دوباشگاه دو تا از کاپيتان ها ي آنها- پنجعلي و زرينچه- با سالها سابقه ملي و باشگاهي به جايي مي رسند که بايد استعفا بدهند؟ آنها نگرش سايرين را برنمي تابند يا سايرين نگرش آنها را؟ اين خودش ساعت ها جاي بحث دارد.

*قبول داريد که نگرش برخي مديران اين اجبار را به وجود مي آورد که فضاي نقل و انتقالات را شخم بزنيد و بذر تازه بکاريد؟ اين قراردادهاي يکساله ، تابستان را بهشت يکسري از بازيکنان کرده که در فصل نقل و انتقالات خوب جولان مي دهند و خوب تر هم مشتري دارند.

صد در صد موافقم. يک روز آقاي بهروان اعلام کرد پيشنهاد مي دهم که تيم هايي که از بازيکن جوانان و اميد در ترکيب شان استفاده مي کنند مثلا چهار تعويض بتوانند انجام دهند. او مثال زد همه گفتند واويلا رييس کميته مسابقات قوانين را نمي داند و چهار تعويض با مقررات فيفا در تضاد است. مگر مي شود کسي که سالها در اين فوتبال بوده قوانين رانداند. او داشت عمق فاجعه را فرياد مي زد و مي گفت براي اجبار نمودن باشگاهها به سازندگي ناچاريم قوانين فيفا را هم تغيير دهيم. الان من با حرف شما موافقم. اتفاقا داريم همين را هم بررسي مي کنيم. ما امسال آمده ايم به جاي 22 بازيکن بزرگسال گفته ايم تيم ها 21 بزرگسال بگيرند و به جاي 5تا زير 23 سال 6بازيکن بگيرند. چرا ما بايد آنها را مجبور کنيم بروند دنبال بازيکن جوان و سازندگي؟الان باشگاهها 7تا سهميه ليگ برتري و 4تا خارجي مي توانند جذب کنند. يعني مي شود ارنج اصلي خود را در نقل و انتقالات کامل عوض کرد.اين خودش يک معضل است.در دنيا آيا اينگونه است؟ من مي گويم سه تا خارجي سه تا ليگ برتري. با کوپني کردن فوتبال موافق نيستم اما وقتي نگرش برخي مديران فوتبالي نباشد مجبوريم آنها را محدود کنيم.شده حکايت پدري که هر کاري مي کند بچه اش مي رود فلان خوراکي را که نبايد بخورد را مي خرد. مي رود به بقال محل مي گويد به او آن خوراکي را نفروشد چون به هر دليلي نمي تواند بچه را کنترل کند و مجبور است به او پول هم بدهد.حالا آن وقت آن مدير 100ميليارد هم داشته باشد کجا مي خواهد خرج کند؟ مجبور است برود دنبال سازندگي.

*آنچه در گذشته از آنها به عنوان(معلم- مربي) از آنها ياد مي شد را ديگر نداريم.آنهايي که شاگردهايشان را از زمين هاي خاکي پيدا مي کردند و همه جوره تربيت شان مي کردند. اين ها هم امروز نيستند و سازندگي تعطيل شده.

سازندگي در گذشته چند دليل داشت. اول علاقه خود افراد بود. شما نگاه کنيد زمين هاي خاکي هيچ ساعتي خالي نمي شد اما بچه هاي نسل جديد از پاي پلي استيشن تکان نمي خورند.آن معلم – مربي ها هم که گفتيد ديگر نيستند يا اگر کسي باشد به دليل تفاوت پرداخت ها در سطوح بزرگسال و پايه ، حاضر نيستند در رده پايه کار کنند. زمين خاکي ها برج شدند و حالا ديگر نيستند. جايشان را به زمين چمن هايي داده اند که براي يک ساعت اجاره آن بايد مبالغ هنگفتي پرداخت. مدارس فوتبال راه افتاده که مدتهاست براي اصلاح قواعد آن تلاش کرده ايم اما هنوز کار زيادي دارد تا به آنجا که مطلوب است برسيم. تعارف با خودمان نداريم. خيلي از اين مدارس تجارت خانه هستند. محصول شان چيست؟ افراد بي بضاعت نمي توانند وارد آنها شوند و «بابا پولدارها» براي تفريح و پر کردن اوقات فراغات به آن مي روند.

*و همين مي شود که پديده اي نداريم و هنوز چشم ها به ساق علي کريمي است.

بله. مي دانيد چرا؟ چون همان بازيکن «بابا پولدار» تا سطح اميدها هم مي تواند با اتکا به پول بابايش بالا بيايد. از آنجا به بعد که تيم ها زير ذره بين هستند و همه افراد توان بازيکنان را مي بينند آن بازيکن نمي تواند به تيم بزرگسال برود ويک ماشين مدل بالا مي خرد و مي رود دنبال تجارت و کسب ثروت.به جاي او چه کسي مي آيد در تيم بزرگسالان بازي مي کند؟ بازيکني که پول نداشت و دوره حرفه اي فوتبال را در مدارس فوتبال زير نظر مربي نياموخته ، اينجا به شکل خودرو و با اتکا به استعدادهايش قد علم مي کند اما اين استعداد خودجوش بدون آموزش آيا جواب مي دهد؟ نه! همين مي شود که سرمربي تيم ملي بايد بغل پا زدن به بازيکن ملي پوش ما ياد بدهد. همين مي شود که شمار لژيونرهاي ما روز به روز در اروپا کم و کمتر مي شود. همين مي شود که نخبه هاي تيم ملي پايه ها، فوتبال را از تيم ملي شروع مي کنند.

*از تيم ملي؟

بله! ما اکثر بازيکنان رده هاي پايه را از تست ها انتخاب کرده ايم. عضو هيچ باشگاهي هم نبوده اند. مربي ها رفته اند در رده پايه بازي هاي باشگاهي را ديده اند و بازيکن ها به همان دلايلي که در بالا گفتم کارآيي لازم را نداشته اند. تست عمومي گذاشته ايم بازيکني که عضو هيچ باشگاهي و حتي مدرسه فوتبال نبوده آمده خودش را نشان داده و ملي پوش شده.

*ممنون از وقتي که ما داديد. بحث خوبي بود که اميدوارم حرفها به مرحله عمل هم برسند.اگر بخواهيم يک نتيجه گيري کلي درپايان بحث داشته باشيم اين است که اگر ابتدا مديريت متخصص و کاربلد را در باشگاهها ايجاد کنيم خيلي از اين مسائل به وجود نمي آيد.

دقيقا". اگر به اين نقطه رسيديم که بدانيم فوتبال هم مثل دانشگاه استاد متخصص مي خواهد مثل اتاق عمل ، جراح متخصص و کاربلد مي خواهد نه گرفتار زد و بند مي شويم نه ناپاکي. بازيکن يک راست مي رود دفتر آکادمي باشگاه تست مي دهد. مربي سالم و کاربلد اگر ديد اين بازيکن به دردش مي خورد او را جذب مي کند. باشگاه هم به همان بازيکن پايه بها مي دهد تا رشد کند ودر آينده در خدمت باشگاه باشد.مي شود براي مربي سازنده اي که بازيکنش به تيم بزرگسال مي رسد پاداش خوبي هم داد تا دلگرم شود. ما اگر شالوده کار را شناختيم و جدي گرفتيم ديگر نيازي به ليست 101 نفره نداريم.از شما و اين فرصت گفت و گو هم سپاسگزارم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد حسین لشگری ׀ تاریخ: سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , mohammad.jordan.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com